بخش اعصاب

ساخت وبلاگ

سلام دوستان عزیز

عیدتون مبارک

امیدوارم سال ۱۴۰۳ برای هممون پر از اتفاقای قشنگ باشه بخش اعصاب...

ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 18 تاريخ : شنبه 1 ارديبهشت 1403 ساعت: 5:22

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه.. در ادامه مطلب یه سری مطالبی نوشتم از یه تجربه جدید که تا حدی خصوصی هست و یه مقدار ملاحظاتی هست در موردش که ترجیح میدم فقط به افراد آشنا بدم و عمومی نباشه درنتیجه رمز دار هست..به هر صورت شرمنده راستی عیدتون هم پیشاپیش مبارک باشه:) بخش اعصاب...
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 21 تاريخ : شنبه 1 ارديبهشت 1403 ساعت: 5:22

یکی از نکات مهمی که تو بحث طبابت هست اینه که شما باید در حین ویزیت ۱۰۰ درصد تمرکزت رو بیمار و مشکلش و درمانش باشه...این مسئله متاسفانه تو ایران با مشکلات مختلفی که ایجاد میکنن یه چیز آرمانگرایانه به حساب میادامروز یه مریضی داشتم با شکایت تپش قلب ...شرح حال و معاینه رو انجام دادم به این نتیجه رسیدم که احتمالا مشکل بیمار به خاطر استرس و اضطراب و مشکلات اخیری هست که براش پیش اومده و یه درمان ضد اضطراب یراش شروع بکنم و در کنارش هم یه سری آزمایشات برای مریض بخوام ..تا اینجا همه چی خوب بود ولی افتاد مشکلها...اونجایی که کد ملی رو وارد کردم و نتونستم بیمه اش رو باز کنم...از اونور اینترنت مرکز هم قطع بود و دسترسی به بیمه تامین اجتماعی نداشتم و مجبور شدم از سامانه سیب درب و داغون دونه دونه آزمایش ها رو وارد کنم ..در این حین باید چک میکردم که آزمایشی جا نمونه چون امکان ویرایش نداره...برای هر آزمایشی شاید ده پونزده ثانیه طول میکشید تا ثبت بشه..از اونور میدیدم هم مریضم خسته شده و باید بهش توضیح میدادم که علت این همه علاف شدنش چیه ...هم از پشت در فوج مردم رو میبینم که با نگاه پرسشگرشون و پچ پچ کردناشون داشتن اذیتم میکردن..اونام حق دارن ولی اینه که همه پشت در وایسادن و نگاهشون به منه فشار زیادی رو بهم وارد میکنه...در حالی که من اصلا مقصر هیچی نبودموقتی تو بانک سیستم قطعه تا یک ساعت هم میشینن ولی مرکز ما میان اینچیزا رو اصلا قبول نمیکنن و حتی حاضر نیستن بشینن تا نوبتشون باشه..تازه ما مرکزمون اصلا اورژانس هم نیست که مریض بدحال باشه و نتونه صبر کنه!آزمایشای مریض رو به هر بدبختی وارد کردم و همچنین داروهاش رو...توضیح مختصری دادم که دارو رو کی مصرف کنه..اما انقدر ذهنم مشغول این بود که فقط خدا کنه بخش اعصاب...ادامه مطلب
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 17 تاريخ : شنبه 1 ارديبهشت 1403 ساعت: 5:22

هنوز درک نمیکنم یه عده چه جوری این همه پول و انرژی و از همه مهم تر زمانشون رو صرف میکنن که صرفا زندگیشون لاکچری و طبق مد باشه و تو چشم بقیه شاخ به نظر بیان؟چرا باید چندین برابر خرج کنی تا جدید ترین مدل آیفون رو داشته باشی؟ و کلی دردسر سر رجیستری و سایر مواردش بکشی ؟؟در حالی که مدلای با قیمت پایینتر با همون کارایی وجود داره...-------------------دیشب کلی بیدار موندم و بازم به این فکر کردم رزیدنتی برم یا نه؟رشته هایی که من دوست دارم وضعیت خوبی ندارن و رشته هایی که وضعیت خوبی دارن رو دوست ندارم! از اون طرف رزیدنتی به معنی اینه که ۳-۴ سال باید با کمک هزینه تحصیلی حدود ۷-۸ میلیون روزگار بگذرونم و نمیتونم هیچ جا کار کنم و دو سال طرح هم با حقوق حول و حوش حقوق الانم طی بشه!همون اول ازش تعهدنامه محضری میگیرن که اگه پشیمون شدی خواستی انصراف بدی یا اصلا مردی و نتونستی مدرک بگیری و طرح بگذرونی یه مبلغ زیادی رو باید جریمه بدی!!! حتی اون بیچاره هایی که خودکشی کردن هم ضامنشون رو خواستن که بیاد پولشون رو بده!!این یعنی به هیچ وجه جایی برای آزمون و خطا نمیمونه ...نمیدونم چیکار کنم ولی قبول شدن تو رشته خوب مستلزم حسابی درس خوندنه و این حسابث درس خوندن یه انگیزه قوی میخواد که در حال حاضر هیچ انگیزه ای نمیتونم براش پیدا کنم.برچسب ها  : تأملات درونی بخش اعصاب...ادامه مطلب
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 19:43

یکی از مغالطه های رایجی که انجام میشه برچسب زدنه...میخوای حرف طرف مقابل رو بی ارزش کنی در حالیکه جواب منطقی برای استدلالش ندارین؟اصلا نگران نباشید!خیلی راحت یه برچسب به طرف مقابل میزنین و این مثل داغ بردگی و لکه ننگ میچسبه رو پیشونی طرف و دیگه هیچ کس حاضر نیست حتی حرفش رو بشنوه!خوشبختانه در این مرز و بوم برچسب های بسیار خوب و کارآمدی هم داریم از ساندیسی گرفته تا ضد نظام و برانداز! دیگه چه برچسبی سراغ دارین؟؟اینجوری میشه که به جای اینکه بخوای حرف حق بزنی باید دو دو تا چهار تا کنی و مواظب باشی مخالف مواضع جمع حاضر چیزی نگی تا با یه برچسب و لکه ننگ از جمعشون طرد نشی!-------------ولی زیر بارون آهنگ بی کلام گوش دادن یه چیز دیگه اس...برچسب ها  : در لحطه نوشت, تأملات درونی جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲   11:0   حسن     بخش اعصاب...ادامه مطلب
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 19:43

دیشب تصمیم گرفتم یه مقدار برنامه ریزی به زندگیم بدم...از این تصمیمای یهویی که یه دفعه چکشی میخوره تو سرمون و خیلیاشم عملی نمیکنیم!اولاً حذف خواب بعد از ظهر که واقعا سم بدی بود به جای اینکه سرحال بیارتم باعث رخوت و بی‌حالیم میشد و خیلی وقتا هم بعدش سردرد میگرفتم..از اونورم باعث میشد شب تا دیروقت خوابم نبرهیه سری کارای دیگه مثل تایم مطالعه و تایم زبان خوندن و تایم فیلم و سریال و پیاده روی هم اضافه کردم ...و در نهایت با خواب حداکثر ساعت ۱۱ شب تموم میشه...خلاصه امروز تونستم این برنامه رو اجرا کنم ..با این که خیلی خوابم میومد نخوابیدم با این که سرد بود پیاده روی رو رفتم و با این که خیلی تنبلیم میشد مطالعه رو کردم... الانم شدید خوابم میاد...امیدوارم ثبات قدم داشته باشم و فقط امروز نباشه...-----------•دارم فک میکنم بهترین کار اینه که از شروع سال جدید درس خوندن برای رزیدنتی رو هم آغاز کنم و تدریجی زیادش کنم...فک کنم کتاباش رو هم این ور سال بگیرم ارزون تر باشه...با این وجود خیلی گرونن بخش اعصاب...ادامه مطلب
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 19:43

استاجر(کارآموز) ارتوپدی بودم .یه رزیدنت سال یکی( دکتر ش) داشتیم که همیشه سال بالایی ها اذیتش میکردن و به هر بهانه ای براش کشیک اضافه میزدن..این بعضی وقتا تو اتاق گچ گیری میخوابید ...یه بارم حتی سرش کبود شده بود و شایعه شده بودن رزیدنت سال ۴ از خجالتش دراومده و زده تو مخش!اینم تمام عقده هاش رو سر استاجر و اینترنا و حتی بیمارا خالی میکرد...یه جوری مریضا رو سفت و محکم معاینه میکرد که طرف دادش میرفت هوا...یه بار اومد تو اورژانس..مریضا رو دونه دونه میدید و معاینشون میکرد..دیدم بالا مریضی که با شکایت درد شکم اومده هی معاینات دست و پا و زانو و لگن انجام میده..مریضا با تعجب آخ و اوخ میکرد با خودش میگفت این داره چیکار میکنه؟!!..اومدم کنارش آروم بهش گفتم دکتر مریضمون تخت بغلیه! ایشون شکایتش درد شکمه و مریض جراحیه!کلا با دو دسته افراد مشکل داشت یکی موتورسوارا یکی هم افاغنه...اول میومد بالا سرش اگه افغانی بود که همونجا حسابشو میرسید ...اگه میدید افغانی نیست میپرسید موتور سوار شدی؟ طرف میگفت آره دیگه تموم بود! شدت معاینات دو تا سه برابر میشد!یه بار به یه مریض گفت چرا موتور سوار شدی؟ به دفعه همراه قلچماقش یقشو گرفت گفت به تو چه مردک کارتو بکن ..دکتر ش هم ترکه ای و لاغر بود و یه ضربه براش کافی بود ...یه اینترن هیکلی داشتیم به دادش رسید وگرنه یه کتک مشتی خورده بود و همونجا تو اورژانس باید بهش رسیدگی میکردیم..!یه بار رزیدنت سال ۴ مون که خیلی باحال بود و هوای ما رو هم داشت در حال توضیح معاینات زانو بود که گفت اینجوری نمیشه باید خودتون انحام بدین ...رو کرد به دکتر ش گفت بخواب رو تخت ...بعد به من نگاه کرد گفت بیا دکتر معاینه کن ...هیچی من زانوهای دکتر ش رو گرفتم یه مقدار فلکشن و اکستنشن و حرکا بخش اعصاب...ادامه مطلب
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 13:44

یکی از لذت بخش ترین خواب هام زمان کنکور وقتی دراز کش کتاب میخوندم یا تست میزدم و یهویی خوابم میبرد.زمان بیدار شدنم هم یه سورپرایز بود اصلا نمیدونستم کی هست بعضی وقتا همون روز بود بعضی وقتا فردا بود یه وقتایی هم نصف شب!الان خیلی وقته تو شروع خوابیدن مشکل دارم حتی تو اوج خستگی تا میرم رو تخت خواب که بخوابم یه عالمه فکر میاد تو ذهنم که فردا باید فلان کار رو بکنم ..به فلانی زنگ بزنم و ...یه دفعه میبینم یه ساعت شده و هنوز دارم به این پهلو و اون پهلو میشم...همین دیشب من ساعت ۱۱ شب از شدت خستگی داشتم بیهوش میشدم کارامو کردم و مسواکم زدم و تا رفتم تو تخت و چراغ رو خاموش کردم.شروع شدفردا ساعت پنج و نیم باید بیدار شم راه بیفتم!بذار دو سه تا زنگ بذارم!بیمه ماشین رو باید درست کنمبه اقای فلانی باید زنگ بزنمداروی اون مریضه رو درست نوشتی؟! حالا نکنه مشکلی چیزی براش پیش بیاد..باید فلان توصیه رو هم بهش میکردم البته ...اون خانومه باردار که شوهرش اذیتش میکرد!! باید به مسئول مادران باردار ستاد زنگ بزنم ...شماره اش رو باید از فلانی بگیرم و اینا رو بهش بگممم...!آزمایش اون خانومه رو کامل نوشتم؟؟ برم چک کنم؟!! نه بابا کاملهههه..ای لعنت بهت آخرش دارم تو سایت تامین اجتماعی به آزمایشاش نگاه میکنم !ساعت ۲ شد!!!لعنتی کلا دیگه سه ساعت و نیم میتونم بخوابممممبالاخره خوابم میبره اما چه خوابی ساعت چهار پا میشم میبینم هنوز وقت هست!اخیش بازم بخوابمآخرش یه ربع قبل از اینکه گوشیم زنگ بزنه پا میشم و میگم دیگه ارزش نداره دوباره بخوابم!خدا بده برکت سه ساعت خواب منقطع! بدتر از اینم داشتم خدا روشکر...یه زمانی بین شیفتای شب اورژانس استاد سایکوپت اورژانس بعد از یه عالمه شکنجه جسمی و روحی دو ساعت بهمون وقت میداد که بخواب بخش اعصاب...ادامه مطلب
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 13:44

شیفت کلینیک خصوصی دادن رو به هیچ وجه دوست ندارم...مجبورت میکنن برای خوشایند مریض داروهای تزریقی و سرم و آمپول بنویسی...سعی کردم تا حد توان مقاومت کنم ولی بازم از خودم راضی نیستم و حس خوبی ندارم...این در حالیه که من وقتی تو مرکز خودمون از صبح تا ظهر پنجاه تا مریض میبینم بازم خسته نمیشم و لذت میبرم...طرف دیشب اومده هیچیش نیست فقط میگه عصرا بی حالم قرص و دارو همه چی دارم فقط آمپول میخوام...منم امپول ب کمپلکس براش نوشتم بره ...وقتی میخواست بره گفت چی نوشتی ؟ گفتم آمپول! گفت خوبه ممنون!!!حتی طرف نپرسید چه آمپولی‌؟ فقط دغدغه اش این بود که ماتحت مبارکش امشب سوراخ بشه !------------------------با پسر عمه ام که از اردیبهشت با هم صحبت نمیکردیم بالاخره صحبت کردم...خوشم میاد اصلا به روی خودش نیاورد که دعوا کردیم و قهر بودیم...میگه چند وقته پیدات نیست؟ میگم همین اطراف میچرخیم!اخرش گفت بریم خونه پس بزنیم؟ گفتم متاسفانه امشب شیفتم!خلاصه امیدوارم دوباره مثه دفعه قبل نشه. جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲   11:37   حسن     بخش اعصاب...ادامه مطلب
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 13:44

نمیدونم این روزا چرا اینقدر شکستنی شدم؟!

به قول سهراب به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید ،

مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من...

یکشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۲   23:42   حسن    

بخش اعصاب...
ما را در سایت بخش اعصاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myimpression بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 14:50